داستان کامل قتل ستایش قریشی .... امیر حسین نام قاتل میباشد که در اینجا با نام مستعار امید یاد شده

تجاوز جنسی به ستایش قریشی دختر بچه ۶ ساله دختر بچه مهاجر افغان توسط پسر ایرانی که با اسید کشته و سوزانده شد عکس ستایش قریشی را قرار داده ایم. در پی مفقود شدن دختر بچه ۶ ساله مهاجر افغان بنام ستایش قریشی در منطقه خیرآباد ورامین, روز یکشنبه ۲۲ فروردین, خانواده ستایش اقدام به انتشار اطلاعیه ای مبنی بر مفقود شدن دخترشان می کنند و تمام منطقه و محله زندگی را به دنبال ستایش جستجو می کنند. اما شب هنگام جسد سوخته ستایش از منزل همسایه یافت می شود.

طی مصاحبه با پدر ستایش قریشی دخترک شش ساله مهاجر افغان, روز یکشنبه وقتی ستایش از منزل بیرون میرود, نمیدانسته که پسر همسایه فکر ربودن و قتل وی را در سر داشته و زندگی او را به کام مرگ خواهد کشاند. پسر اقدام به ربودن دختربچه می کند و دختر را به خانه خودشان میکشاند و پس از جنایت هولناک و قتل, با ریختن اسید جسد بیجان ستایش را میسوزاند و پس از آن سعی می کند تا جسد را معدوم کند تا آثار جنایت را از میان بردارد اما موفق به این کار نمی شود.

ماجرای گم شدن ستایش
ماجرای گم شدن «ستایش» به بیست و یکمین روز بهار امسال در خیرآباد ورامین واقع در جنوب‌شرقی تهران برمی گردد. درست یک هفته قبل از آنکه شبکه های اجتماعی از ماجرا با خبر شوند «ستایش» در کوچه تو در تویی که از خیابان اصلی خیرآباد به سمت غرب می رفت گم شد.
هوا تاریک شد و از ستایش خبری نشد. پدر ستایش بعد از آنکه موضوع را به پلیس گزارش داد، عکس او را روی برگه هایی چاپ کرد و به دست کسبه و اهل محل سپرد تا او را در یافتن دختر بچه اش کمک کنند.
«شیرآقا قریشی» پدر «ستایش» علاوه بر این دختر که مهرماه امسال ۶سالش تمام می شد یک پسر و یک دختر دیگر داشت و به صورت روزمرد در منطقه کار می کرد.
اهالی محل در خیرآباد همدیگر را می شناسند و خیلی زود خبر گم شدن «ستایش» سر سفره شام در خانه ها زبان به زبان شد.
کوچه ها و خیابان های خیرآباد را با «بوستان» شماره گذاری کرده اند. بوستانی که این ماجرا در آن رخ داد، کوچه ای است که درابتدا عرض آن به زحمت یک خودرو را در خود عبور می دهد، گمان می کنید بن بست است.
اما در انتهای این کوچه یک راه باریک هست که مثل علامت یک پیچ خطرناک در جاده ها از میان خانه هایی می گذرد. دو پیچ در راه دارید که کاملا قائمه است. حتی اگر دوچرخه برانید هم نمی توانید این مارپیچ باریک را به راحتی بگذرانید. بعد از دو پیچ قائمه مسیر، یک خانه دو طبقه کوچکِ بدون نما هست که دری خاکستری رنگ دارد و اعلامیه مجلس ترحیم ستایش روی آن چسبیده است.
خانه ستایش حیاط ندارد. بعد از خانه آنها ۲ در دیگر، یعنی دو خانه دیگر را که رد کنید به دری آبی رنگ می رسید که خانه ای حیاط دار است. آن شب که ستایش گم شد حرف گمشدن این دختربچه در این خانه درآبی هم مطرح شد.
خانه ای که حالا بعد از ازدواج ۳ دختر بزرگ خانواده، فقط پدر، مادر و پسری ۱۶ ساله در آن زندگی می کنند. مادر خانواده رو به پسرش کرد و گفت: «امیدجان تو ستایش را ندیدی؟ پدر و مادرش از غروب در به در، در جستجوی او هستند. معلوم نیست چه بلایی سرش آمده است».
«امید» اما با تاکید به مادرش جواب داد: «مگر می شود؟ مگر بچه آجی گم نشده بود در مدرسه پیدایش کردیم. حتما او هم جایی است که پیدا می شود».
اما حالا مادر «امید» اصلا باور ندارد که چنین گفتگویی بین او و پسرش رد و بدل شده در حالی که آن شب پسرش می دانسته بر سر «ستایش» چه آمده است. حالا تقریبا بعد از یک هفته تحقیق، پلیس «امید» را به کانون اصلاح و تربیت می سپارد تا تحقیقات پرونده این جنایت کامل شود.
اما هیچ کس در این محله باور ندارد که «امید» مرتکب چند جنایت شده باشد؛ سخن از «ربودن»، «آزار و اذیت»، «قتل» و «ریختن اسید روی بدن مقتول» به میان آمده است.
خانواده امید که هیچ نمی دانند. از خود می پرسند این اتفاقات در کجای خانه‌شان روی داده است. گویا فردای روزی که «ستایش» گم شده بود «امید» به دوستش گفته بود که چه اتفاقی افتاده است و برای انتقال جسد دختربچه به کمک نیاز دارد. همین سبب شده بود ماجرا به پلیس اطلاع داده شود و راز ناپدید شدن «ستایش» برملا شود. مطابق هر پرونده دیگری که متهم آن فردی زیر ۱۸ سال باشد همه مراحل تحقیق به صورت کاملا محرمانه باید انجام گیرد.
اما وقتی جمعه گذشته مراسم ترحیم این دختربچه برگزار شد شبکه های اجتماعی از آنچه مردم محل درگوشی می گفتند با خبر شدند و موجی درگرفت؛ موجی که به شکل یک کمپین هم درآمد؛
«#من_ستایش_هستم». حالا جنایتی رقم خورده است که یک قربانی آن دختری شش ساله است که دنیای کودکی اش دوامی نداشت و قربانی دیگر آن پسری است که هنوز به سن قانونی نرسیده و آنچه کرده سرنخ عمق یک زخم است؛ زخمی اجتماعی.
*اصلا نمی توانیم باور کنیم
جمشید یکی از کسبه محل که آهنگری دارد گفت: من خانواده آنها را می شناسم. اصلا این خانواده جوری نیستند که فکر کنید بچه شان دست به چنین کاری بزند. این خانواده شهید داده اند، خیلی خانواده محترمی هستند.
مردی که در خیابان اصلی خیرآباد، بساط پهن کرده است هم گفت: من خانواده مادر این پسر را هم می شناسم. همه متدین و مذهبی هستند. پدرش هم فرد آرام و خوبی است. هیچ کس باور نمی کند که چنین کاری کرده باشد.
رحمت، یکی از همسایه های این دو خانواده نیز توضیح داد: از وقتی این اتفاق افتاده هر دو خانه خالی است. هیچ کدام از خانواده ها نیستند. هر دو خانواده را می شناختم و با آنها سلام و احوالپرسی داشتم. حتی این پسربچه را هم می شناسم. سر به زیر و آرام است. حتی شیطنتی هم از او ندیده ام.
*فرزند آخر یک خانواده معمولی
امید فرزند چهارم یک خانواده است که او تنها پسر آن و آخرین فرزند آن محسوب می شود. پدرش کارمند یکی از نهادهای دولتی و مادرش خانه دار است.
بنابر شواهد موجود پدرخانواده همه تلاشش برای تامین خانواده و سامان دادن دختران بوده است.
هر سه خواهر امید ازدواج کرده اند و او دایی ۵ کودک محسوب می شده است. امید کلاس سوم راهنمایی (سوم متوسطه اول) است.
گویا وقتی سه ماهه بوده تشنج کرده مادرش در حالی که به هنگام خواب دهان او را پر از کف دیده به بیمارستان منتقلش کرده است. بعد از آن مرتب دارو مصرف می کرده و به گفته مادرش پای چپش را نمی توانسته درست حرکت دهد. اما هیچ کس هیچ رفتار مشکوک و سئوال برانگیزی از امید ندیده است که کوچکترین ظنی به دست داشتن او در این کار منتهی شود.
مادرش درباره روز حادثه گفت: آن روز می خواستم با دخترم برای خرید رویه مبل به بازار برویم که وقت آمدن پسرم از مدرسه شد. دلشوره داشتم. این اواخر مدرسه گفته بود با دانش آموزی رفت و آمد دارد که اهل شر و شیطنت است. برای همین زود برگشتیم. حتی غروب که گفتند «ستایش» گم شده از امید هم درباره اش پرسیدم.
*هیچ مشکل انضباطی نداشت
مدرسه ای که امید در آن درس می خواند هم در همین محله است. تقریبا ۱۰ دقیقه پیاده روی است. مدرسه همان اوایل خیرآباد است و بعد از چند کوچه نوبت به کوچه محل زندگی امید می رسد. مدیرمدرسه ای که «امید» در آن درس می خواند نیز به پرسش های خبرنگار پاسخ داد. او تاکید کرد که «امید» هیچ مشکل انضباطی نداشته است.
مدیر مدرسه اما در پاسخ به این پرسش که مادر متهم ادعا کرده نسبت به نشست و برخاست پسرش با یکی از بچه های مدرسه به آنها تذکر داده اند گفت: هیچ مورد انضباطی نبود که بخواهیم به خانواده امید اطلاع دهیم، اما وضع درسی امید مناسب نبود.
*جایی که جنایت رخ داد کجاست؟
با توجه به اینکه پلیس هنوز در حال تحقیق است و از جزییات این ماجرا گزارشی منتشر نکرده است مشخص نیست جسد «ستایش» به طور مشخص در کدام نقطه از خانه ای که امید در آن زندگی می کرده کشف شده است.
بنا به گفته اعضای خانواده امید، از چندی قبل پدر خانواده واحدی در طبقه فوقانی خانه ساخته بوده است. امید نیز مدتی بوده که وسایلش شامل لپ تاپ و کتاب های درسی اش را به طبقه بالا برده بوده است. این طبقه بنا به توصیف اعضای خانواده شامل یک هال، یک اتاق، یک سرویس بهداشتی و یک حمام و آشپرخانه کوچک می شود.
مادر «امید» گفت: من آن روز با جارو برقی خانه را جارو کردم اما هیچ چیز مشکوکی نظرم را جلب نکرد. اصلا نمی توانم باور کنم که این کار در خانه ما انجام شده باشد.
با این حال هیچ یک از اعضای خانه بعد از فک پلمپ خانه به آنجا نرفته اند و از آخرین وضع خانه با خبر نیستند.
*از سفارت افغانستان هم آمدند
یکی از همسایه ها درباره خانواده «ستایش» گفت: چند روزی هست که در خانه نیستند. اما شنبه بعدازظهر از سفارت افغانستان آمده بودند با آنها صحبت کنند.
پای پسری ۱۶-۱۷ ساله در میان است که هیچ کدام از هم محلی‌ ها باور ندارند این جنایت به دست پسر سربه زیر محله روی داده است. تحقیقات جنایی درباره جنایتی که در آن دختری ۶ ساله به نام «ستایش» قربانی شده درحالی ادامه دارد که هنوز مشخص نیست متهم این پرونده آنچه روی داده را به تنهایی مرتکب شده باشد. این در حالی است که کارآگاهان پلیس ۲ شب قبل این پسر را برای بازسازی صحنه قتل به خانه اشان آوردند.
گفته می شود کارآگاهان پلیس علاوه بر پسری که در همسایگی خانه «ستایش» زندگی می کرده از ۲ همکلاسی او نیز تحقیق کرده اند و تحقیق درباره این جنایت از یکی دیگر از پسران این محله نیز جریان دارد. با این حال تا لحظه تنظیم این گزارش هیچ اظهارنظر رسمی از سوی پلیس و دستگاه قضایی مبنی بر اینکه این جنایت با همدستی فرد یا افرادی رقم خورده باشد مطرح نشده است.
گزارش پزشکی قانونی تا این زمان منتشر نشده اما اطلاعاتی مبنی بر تجاوز به عنف در این جنایت هولناک بسیار محتمل و قابل پیش بینی می باشد.

مراسم ختم ستایش قریشی

«امروز ختم دخترکی معصوم بود که خونش جامعه مهاجر را در کنار هم قرار داد فارغ از هر رنگ و نژاد و فرقه و مذهب، یادم می آید وقتی مسجد محل خبر گم شدن دختربچه ای را داد مثل همه گم شدن های دوران کودکی فکر می کردیم ساعتی دیگر به خانه برمی گردد….بماند که بازگشت به قیامت شد و بماند که چه گذشت برستایش قصه ما که قلب هر انسانی را به درد می آورد اینکه چگونه پسر نوجوانی چنین فجیع قتل انجام می دهد باید جامعه شناسان و روانشناسان نظر بدهند اما امروز یکی از زیباترین همبستگی های عالم مهاجرت به وقوع پیوست مجلس ختم در دو محله جداگانه و دو بخش زنانه و مردانه برگزار شد.
صبح مراسم سری به دفتر امام جمعه منطقه که از انسان های بسیار شریف هستند و رابطه تنگاتنگی با مهاجرین دارند، زدم ایشان هم ضمن اظهار همدردی و اندوه فراوان با خانواده قریشی ضمن تقبیح این عمل خاطر نشان کردند این حادثه ارتباطی با فرقه و مذهب و ملیت ندارد و قلوب آحاد جامعه به درد آمده است و خواستار اجرای حکم قانونی در این باره شدند.
ظهر طبق برنامه به مهدیه می روم مقدمات رافراهم می‌کنیم. بانوان یکی یکی می‌آیند. ایرانی، افغانستانی، از هر قومی و تو از این همدلی و همنوایی به وجد می‌ آیی. ایرانی‌های زیادی از همان اول با چشمان اشکبار در مجلس بودند و ستایش را دختر خود می‌دانستند. همگی تقاضای اشد مجازات را از مراجع قانونی داشتند و از همه جالبتر اینکه زنان ایرانی در این بین اظهار داشتند که «اگر لازم باشد النگوهایمان را می‌فروشیم تا حق ستایش گرفته شود و خون او پایمال نشود» زنان افغانستانی جمع نیز می‌گفتند هرگونه کمکی مادی و معنوی نیاز باشد ما تا اخر هستیم… همگی آمده بودند تا باری بردارند نه باری باشند بر گرده خانواده ستایش و چقدر نگاه خانواده ستایش برق امید داشت با این همه همدلی و همدردی. راستی رفتن دیروز پرسنل استانداری و امام جمعه چقدر برخانواده تاثیر مثبت گذاشته بود.
مداح افغانستانی برنامه با ذکر مصیبت حضرت رقیه و با نوای دلنشین خود بغض های فروخورده مردم عزادار راشکست و مجلس یکسره صدای شیون و گریه برخون به ناحق ریخته نوگل پرپرشده گشت. امروز ستایش تنها نبود شما مهربان مردمان زیر بازوی پدر و مادر او را گرفته بودید. امروز خانواده ستایش بر مهربانیتان تکیه زده بود و نشان دادید چه نیک مردمانی هستید از نقاط مختلف تهران پرسان پرسان همگی ستایش شده بودید تا به دریای مهربانی و همدلی بپیوندید.
ماجرا به دور از شبکه‌ های اجتماعی و فضاهای غیر واقعی این چنین است. زنان ایرانی‌، می‌‌ گویند النگوهایمان را می‌ فروشیم تا اگر خرجی باید شود، برای وکیل و پیگیری پرونده تامین شود و در بیرون از این فضای واقعی، پشت صفحات مجازی بازار شایعات همچنان داغ است، همچنان گفته می‌ شود که خانواده مقتول حق عزاداری ندارند و دیروز مجلسی ختمی باشکوه برگزار می‌شود و مجلس زنانه و مردانه پرو خالی می‌شود و امام جمعه شهر سخنران مراسم ختم است و مسئولین فرمانداری و نیروی انتظامی برای تسلیت به پدر خانواده به مجلس ختم آمده‌اند، می‌گویند ماجرا رسانه‌ای نشده است و رسانه‌ها یک به یک در حال انتشار هستند، به دروغ می‌ گویند رسیدگی پرونده دچار اختلال شده است، قاتل رها شده است و… می‌ گویند و می‌ گویند و می‌ خواهند انتقام تاریخی‌ شان از پیوندهای ناگسستنی این دو ملت را بگیرند و موفق نمی‌شوند که «ما شاخه‌ های توأم سیبیم و دور نیست باری دگر شکوفه بیاریم توأمان‌».
پدر ستایش که این روزها در سوگ دخترش روزهای سختی را می‌گذراند و برای تسکین آلام و دردهایش هیچ جا جزء مزار ستایش مأمنی برای تسکین آلامش نیست، برای همین به امامزاده طاهر و مطهر خیر آباد و به مزار دخترش آمده است، او که کارگر مغنی و سر و کارش با خاک است شاید فکر نمی‌کرد که روزگاری خاک دخترک خردسالش را در خودش ببلعد.
صحبت کردن با پدری که تازه دخترش را از دست داده است و دلش برای شیرین زبانی‌ های او تنگ شده، سخت است از حال روز مادر ستایش می‌ پرسیم می‌ گوید که مادر است و بی‌ تابی می‌ کند.
پدر ستایش در حالی که سعی دارد خودش را آرام نشان دهد، از همه افرادی که برای حضور در مراسم ترحیم ستایش شرکت کرده‌ اند تشکر و قدرانی می‌کند. این روزها همه دوستان ایرانی و افغانستانی در ورامین خود را در غم پدر و مادر ستایش شریک می‌ دانند و با پرچم‌ های سیاه ابراز همدردی خود را به این خانواده اعلام کردند.

درخواست پدر ستایش جهت رسیدگی به پرونده قتل دخترش

از وی در رابطه با وضعیت و تکلیف پرونده ستایش می‌پرسیم اینکه آیا تاکنون شکایتی کرده است، آهی می‌کشد و می‌گوید، مسئولان در حال رسیدگی به پرونده قتل دخترم هستند، این جرم پنهانی نیست و از آنها می‌خواهم حکم خدا و قرآن را اجرا و قاتل دخترم را قصاص کنند.
انتظار می‌ رود مقامات جمهوری اسلامی ایران همانطور که در مراسم این کودک مهاجر افغانستانی شرکت کرده و با خانواده وی ابراز همدردی کردند، در جهت اجرای حکم و پیگیری پرونده این حادثه هولناک نیز نهایت جدیت و تلاش خود را بکار گیرند.
در پی وقوع حادثه هولناک قتل «ستایش قریشی» در منطقه «خیرآباد» شهر «ورامین»، مقامات ایرانی با حضور در منزل پدر ستایش، با خانواده و بازماندگان وی ابراز همدردی کردند.
همچنین پیکر این کودک مهاجر افغانستانی در امامزاده «طاهر مطهر» به خاک سپرده شد. در این مراسم تعدادی از مقامات ایرانی و افغانستانی حضور یافته و با خانواده مقتول ابراز همدردی کردند. امام جمعه خبیرآباد با حضور در مراسم تشییع به ایراد سخنرانی پرداخته و با حضور در خانواده ستایش با خانواده این کودک ابراز همدردی کرد.
همچنین مسئولان استانداری و اداره اتباع و مهاجرین استانداری تهران از جمله مقاماتی هستند که در این مراسم ختم دختر مهاجر افغانستانی شرکت کرده و با حضور در منزل خانواده مقتول با آنها ابراز همدردی کردند.
بسیاری از مقامات افغانستانی از جمله «احمد نصیر نور» سفیر افغانستان در ایران و رایزن فرهنگی این سفارت نیز با حضور در منزل این خانواده ابراز همدردی کرده‌ اند.

برخورد قاطع با قاتل ستایش

سیدحسین نقوی‌ حسینی نماینده مردم ورامین در مجلس شورای اسلامی در حاشیه جلسه علنی صبح امروز پارلمان در جمع خبرنگاران، ضمن محکومیت قتل ستایش قریشی دختر شش ساله افغانستانی در خیرآباد ورامین، گفت: این حادثه دل مردم ایران و علی‌ الخصوص مردم ورامین را به درد آورد.
وی ادامه داد: جمهوری اسلامی ایران مدت‌ های مدید میزبان اتباع کشور دوست و برادر افغانستان بوده و دولت و مردم ایران همواره در طی رنج‌ هایی که بر ملت افغانستان روا داشته شد، در کنار آنها بودند و رنج‌ های این ملت برای ما همچون رنج بر ملت خودمان است.
نماینده مردم ورامین در مجلس با تاکید بر لزوم برخورد قاطعانه با قاتل دختر شش ساله افغانستانی، گفت:‌ مجلس شورای اسلامی این موضوع را پیگری خواهد کرد و طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران با قاتل ستایش قریشی برخورد خواهیم کرد، چرا که برای دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران تفاوتی بین قتل دختر ایرانی و افغانستانی وجود ندارد. به همین دلیل ما قاطعانه پیگیر این پرونده هستیم تا مسبب این قتل به سزای عمل ننگین خود برسد.
نقوی‌ حسینی در پایان تاکید کرد: در مورد این‌گونه حوادث کاملا مطابق قوانین جمهوری اسلامی ایران موضوع را دنبال می‌ کنیم و هیچ تفاوتی بین اتباع خارجی و اتباع ایرانی وجود ندارد و بنده به عنوان نماینده مردم ورامین حق و حقوق این خانواده را بدون تفاوت پیگیری می‌ کنم.
NASIM

نظرات